عروسک

 عروسک  

دیگه اجازه نمیدم بخوای به بازی م بگیری  

مثل عروسک بشینیم هر وقت که خواستی ببینیم

دیگه نمیخوام عشق من بازی دستتای تو شه

دیگه نمیخوام اشک من خنده لبهای تو شه

میخوام که اینبار رفتنم تلافی کار تو شه

دیگه نمیخوام موندنم باعث ازاز تو شه

حالا دیگه کار دلم گذشته از نفرین تو

دیگه گذشت اب از سرم نمیشه خام حرف تو

 

دیگه حتی تو خیالم نمیخوام دست تو بگیرم برو

به یاد عشق تو باشم به پای اون چشمات بمیرم برو

 

اینو بدون که روزگار تو رم به بازی میگیره

یه روز میبازی دلت و اونم به خنده میگیره

حالا دیگه عروسک حرف تو رو نمیخونه

اون دیگه عاشق تو نیس

با تو دیگه نمیمونه

به اون خدا عشق تو رو تو سینه خاموش میکنم

پا روی عشقت میذارم تورو فراموش میکنم

تو هم اسیر هوسی اینم یه درده واسه تو

بدون که اه گریه هاس گرفته اون دامنتو

دیگه حتی تو خیالم نمیخوام دست تو بگیرم برو

به یاد عشق تو باشم به پای اون چشمات بمیرم برو

نظرات 1 + ارسال نظر
شرفی جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.sharafi.blogsky.com/

سلام
میشه این ترانه رو جمع وجورتر کرد.
قافیه هم داشته باشه بدنیست.نمی خوام بگم قواعد وچارچوب ترانه باید رعایت بشه ولی هرکاری که واسه قشنگ تر شدنش لازمه به عهده ی خودته.فکر کن می خوای از خونه بزنی بیرون.چقدر وقت واسه خودت میذاری.شعر وترانه هم روح آدمن.نگا کن بینم تروتمیز فرستادیشون بیرون.
بازهم خوام آمد.توهم اگه خواستی یه سر به جهنم من بزن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد